بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 20706
کل یادداشتها ها : 17
بنام خدا
صلّی الله علیک یا مولای یا بقیّة الله
درخت غدیر
ابراهیم حنیف نیا
آن در ختی را که در روز غــدیر
کاشت پیغمبر پس از او شد اسیر
آبیاری شد به خـون در کربـــلا
در ظهـور آن میدهد باری کثیر
... چنین روزی در تاریخ سابقه نداشته. قرار است پیامبر پاکیها و راستیها در حرکتی بس مهم و اساسی، صحنهای را به نمایش گذارد، که سعادت عالمیان را برای همیشه تضمین نماید.
او میخواهد درختی را بکارد، که تا جهان باقی است، به عالمیان و آدمیان بهره رساند و جانهای عزت خواه را تغذیه نماید.
آری! او روزی را برای درخت کاری خویش تعیین نمود، روزغدیر را. در بیابانی خشک، قَفر، ساکن و صامت، آرام و داغ، خالی از هر آب و آبادانی و پیراسته از هر چیز سرگرم کنندهای، که نظرها را به خود مشغول و حواسها را منحرف سازد و غفلت بیافریند!
زیرا روز نهال کاری رسول خدا، سخت سرنوشتساز و حساس است، باید هیچ چیزی نباشد که کسی را به خود سرگرم کند و او را از مشاهد? این عمل بنیادین پیامبر خدا باز دارد.
آخر نهالی که پیامبر میخواهد بکارد، آنچنان حیاتی است که، حیات هستی و خصوصاً حیات بشر، بدان وابسته است.این درختی که میخواهد غرس شود، درخت عادی نیست! خدا در کتابش آنرا اینگونه وصف نموده است:
شَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ (24/ابراهیم).
سای? این درخت، میخواهد هم? هستی را در بر بگیرد و همه چیز را در پناه خود جای دهد، تا همه از خطر مصون بمانند. این درختی که میخواهد به دست پر توان رسول خاتم (ص) نشانده شود، آنچنان بَر و باری خواهد داد که تا ابد همگان را تغذیه خواهد ساخت. میوههای رنگارنگ و گونهگون آن، نشاط جانها را به ارمغان خواهد آورد و کمال و عزّت پر شکوه انس و جن را فراهم خواهد آورد؛ به گونهای که:
لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم (66/مائده)
قرار است در سای? نهال طوبای ولایت، که میخواهد کاشته شود، همگان راحتی و امنیت یابند و با فراغ بال، توان پرواز و عروج به قلّههای بلند عزّت و شوکت و عبودیت پیدا کنند. این نهالی که قرار است کاشته شود یک نهال معمولی نیست، که سایهاش و ثمرش محدود باشد، بلکه نهالی است که اگر شکوفه دهد، هم? هستی را شکوفا خواهد نمود، و اگر ثمر دهد، هم? تلاشها و حرکتهای آرماندار تاریخ را به ثمر خواهد نشاند. این، اگر سایه افکن شود، تمام موجودات در سایهاش خواهند غنود.
به همین سبب، از قبل، رسول خردمند اسلام (ص) هم? تمهیدات را فراهم ساخته، تا همه در غدیر حضور به هم رسانند. این درخت با حضور یکصد و بیست هزار نفر-که چنین اجتماعی تا آن زمان سابقه نداشت و شاید تا قیامت هم با آن ویژگی بیسابقه بماند- باید به نمایندگی از هم? انسانهای عالم، از ابتدای خلقت تا قیامت، کاشته شود. باید هم? رنگها، نژادها، ملیّتها، گروههای مردم، در این اجتماع حساس نماینده داشته باشند و همه شاهد باشند. تا بعداً بهانه نیاورند، که ما نبودیم، یا ندیدیم، یا فراموش کردیم و یا پیامبر (ص) برای ما و آیندگان درختی نکاشت!
مراسم درختکاری هم باید سه روز ، در آن صحرای گرم و سوزان طولانی شود، تا کاملاً در خاطرهها بماند. در کاشت درخت هم باید همگان، پیر و جوان، زن و مرد، سیاه و سفید و ... شرکت داشته باشند، شهادت دهند و بر آن پیمان بندند. آری! پیمان بر کاشت درخت و سپس عهد سپردن بر محافظت از آن. این پیمان باید هم قولی باشد، هم عملی. یعنی: همه به زبان تبریک بگویند و اقرار کنند، آنگونه که رهبر برایشان معین نموده، و نیز به طور عملی همگان بیایند و دست در دست خدا (ید الله) گذارند؛ که مبادا پیمانشان را بگسلند....
هم? سنگها، خاکها و هر چه در آن صحرای داغ بود شاهدند، زمین وزمان ناظرند، آسمان و آسمانیان میبینند، هم? ذرات پراکنده در صحرای جحفه و در فضای غدیر گواهند، بلکه خیل ملائک آسمان، در حال نظار? این مراسم پر شکوه و اساسی هستند.
به هر تقدیر، با تدبیر و همه جانبه نگری تمام، درخت سرنوشت ساز و کمال آفرین "ولایت" در غدیر نشانده شد. خدای بزرگ در آن روز، با کاشته شدن آن، کمال دین خود را به عالمیان اعلان نمود:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً (3/مائده).
رسول رحمت و مهر، اعلام نمود که پیام این مراسم آسمانی و عالمگیر را، حاضران به غایبان و پدران به فرزندان، تا روز قیامت برسانند:
فَلیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبِ وَ الوالِدُ الوَلَدَ إلى یَومِ القِیامَة (روضةالواعظین،ج1، ص95)
تا بر همه حجت باشد. مبادا آیندگان بگویند: ما نبودیم، ندیدیم، خبر نداریم و عذر آورند.
آری! مراسم درختکاری به زیباترین صورت ممکن، پایان یافت، آنگونه که شیطان نعره و فریاد مأیوسانه سر داد و مات و مبهوت گردید ...
امّا افسوس! هفتادو پنج روز بیش نگذشت که سقیفه به پا شد، تا نهال غرس شده در غدیر را، از ریشه در آوَرَد و نابود سازد! نهالی که فقط هفتادو پنج روز عمر داشت و تازه میخواست رشد و نمو نماید. آنها همدست شدند، به جانش افتادند، و با هم? توان و هرچه در دست داشتند، به نابودیش بپا خواستند.
ضربه های مهلکی بر آن نواختند، با غلاف شمشیر، با تازیانه، با آتش، با میخ، با در سوخته، با طناب و ... با هرچه که به دستشان میآمد، درخت را و شاخههای آنرا ... و حتی به برگها هم رحم نکردند؛ تا جایی که به بعضی از میوههای بینظیر آن صدمه زدند، یکی از میوههای آنرا با لگد لِه کردند و نارس، چیدند و نابود ساختند ...
کار به جایی کشید که بعد از پیامبر (ص)، با برنامههای وسیع و گسترده و با بیرحمی تمام، در مدت پنجاه سال، چنان به درخت عزت و کمال آفرینِ عالمیان، صدمه زدند و آنگونه با تبلیغات و توطئههای پیچیده آنرا ضعیف و ناتوان ساختند، که هر کسی به آن ضربهای میزد و میرفت که برای همیشه از بین برده شود و انسانیت، از رسیدن به کمال در پناه آن باز مانَد. به جای آن درخت طیّبه، شجر? خبیثه را نهادند:
وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ (26/ابراهیم).
...تا شرک و جاهلیت پیشین زنده گردد، آنگاه تا ابد شیطان بر انسانها حاکم، و ظلم و تباهی و پستی، بر عالم چیره شود.
آنها که درسقیفه کار را آغاز کردند و بعد ادامه دادند، قصدشان این بود که به جای خدا، بتها را بر مسند نشانند و راه جبت و طاغوت و کفر و نفاق را بگشایند. کار به آنجا منتهی شد که میرفت تا، "نه از تاک نشان مانَد و نه از تاکنشان".
چنین بود، که آن تاکِ زیبا در حال نابودی بود و میرفت که برای همیشه بخشکد... باید کاری کرد، که اگر این درخت بخشکد، حق و راستی و عدالت و انسانیت برای همیشه خواهد خشکید... نباید گذاشت درخت ولایت و محبت از عالم برچیده شود...
فقط یک راه مانده، راه چاره در یک چیز است! فقط حسین (ع) راه چاره را میداند. چگونه؟! او باید چه کند؟! چه تدبیری باید اندیشید و از چه ابزاری برای آبیاری ریش? این درخت، باید بهره گرفت، تا زنده بماند، از چه عنصری باید استفاده نمود؟
کدامین آب عالم است که میتواند این درخت تشنه را آب دهد؟ چه باید جریان یابد تا جان بخش باشد، کدامین چشمه در هستی توان سیراب نمودن و جان بخشیدن به این درختِ از پای در آمده را دارد؟!...
... آن خون حسین است. آری، آن خونی که باید از چشم? قلب "ثارالله" و رگهای برید? حلقوم او بجوشد، تا خروش آن، تاریک دلان و تبهکاران روزگار را نابود و کاخهای بیداد آنان را سرنگون سازد.
تنها این خون است که توان دارد، تا درخت را آبیاری کند و آنرا از نابودی نجات بخشد. با این خون بود که درخت، حیاتی دوباره یافت و ماند؛ آنگاه باغبانهای بعدی، یکی پس از دیگری با خون دل، در زنده نگاه داشتن آن کوشیدند. ولی آنها نتوانستند سارقان و جانیان را برانند و درخت را به بار نشانند ...
سرانجام ... روزی او خواهد آمد و درخت ثمر خواهد داد و جهان در سایهاش، به امنیت و بندگی و عزت نایل خواهد شد. اشرقت الارض بنور ربّها.
آن رو ز دور نیست. إنّهُم یَرونَه بَعیدا و نَراه قَریباً.
گلبانگ ندایی که ز لبهای تو خیزد
کاخ ستم از پایه و بنیـان بریزد
فریاد خروشان تو ای زاد? حیدر
شاداب کند منتظرانت همه یکسر
هرکس شنود صوت خوش بقیة الله،
خیرٌ لَکُم از عمق وجود ای گل زهرا
کس بیند اگر ملک تو ای اسو? ایمان
لذت نبرد او دگر از ملک سلیمان
برخیز و بر افراز تو آن رایت حق را
این نقمه رسا ساز که اَلـبَیعـةُ لله
جمعه 26/9/1389
گرگان- ابراهیم حنیف نیا
<** ادامه مطلب... **>