سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی نشریه
 
قرآن آنلاین



برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید




استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار واطلاعات
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 20001
کل یادداشتها ها : 17
برای مشاهده فیلم پلی کنید


بسم الله الرحمن الرحیم

بابک قدیانی:

اخلاق در خطابه
درس اوّل : رنگ خدایی


« صبغة الله و من احسن من الله صبغه »
آیا تا به حال فکر کرده ایم که چرا خطابه ها و فرمایشات اهل بیت - علیهم السلام - و در رأس آنها پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - و حضرت صدیقه کبری - علیها السلام - با برشمردن صفاتی از خالق متعال آغاز می شود ؟ این نوع گویش حاصل دو پیام برای ما می باشد :

1- حمد الهی به واسطه برشمردن این صفات :
وقتی مخلوق صفات خالق را بر می شمرد و با پی بردن به صفات خالق عظمت او برای مخلوق متجلی می شود ، هر شنونده ای با شنیدن این صفات لب به تمجید خالق باز می کند و حمد خالق می گوید و لذا شروع با صفات الهی یک نوع تذکر است از جانب اهلبیت - علیهم السلام - ( در رأس آن ها پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله -  ) که خالق دارای چنین صفاتی است که اوج این بلاغت و شیوایی را در خطابه غدیر می توان یافت ، که در فراز اول حضرت محمد - صلی الله علیه و آله -  پس از ذکر صفات الهی می فرمایند :
«  ذلکم الله ربکم  »
ربّی که نعمت می دهد ، هدایت می کند پس مستحق شکر و حمد می باشد . تمام مخلوقات اعم از فرشتگان - نباتات - جمادات و حیوانات شکر خدا را به جای می آورند چون رب العالمین است و خدای جهانیان ( پروردگار جهانیان ) پس شکر وظیفه ماست .
? الذی استحق من کل من خلق .... ?
2- رنگ الهی گرفتن به واسطه ی برشمردن صفات او :
بعضی از صفات الهی از لحاظ لفظ با صفات مخلوق مشابه است مثلاً خدا علیم است مخلوق هم علیم است ، خدا قادر و رحیم است مخلوق هم می تواند علیم و قادر و  .... باشد البته هیچ سنخیتی بین صفات الهی ( علیم ، قدیر ،  رئوف و ... ) با صفات بشری نیست ولی این الفاظ مشترکاً استفاده می شود . حال از تذکر این صفات چه درسی خواهیم آموخت ؟ باید اشاره کرد که با تذکر صفات الهی این مطلب برای انسان روشن می شود که : خداوند علیم است : بشر نیز باید برای بهره گیری بهتر از سرمایه عمر و استفاده مطلوب از آن راه علم و دانش را فرا گیرد .

 

  • خداوند رحیم است

خداوند دارای رحمت خاصی است ، ما نیز به خواص مهربان باشیم ، با همسر و فرزندان و والدین کمال رأفت و رحمت اسلامی را بکار بندیم .

  • خداوند قادر است

ما نیز چنانچه بتوانیم از توانایی های خود در جهت رفع گرفتاری افراد جامعه استفاده کنیم و .... اینها یعنی : رنگ خدایی گرفتن و طی طریق الهی کردن و به دستورات او جامه عمل پوشاندن ما انسانها اگر بخواهیم متخلق به اخلاق الله شویم باید این صفات را داشته باشیم .
اخلاق یعنی تخلق به اخلاق الله ، و حلقه روابط بین اعتقادات و احکام الهی است . البته باید گفت : بعضی از صفات فقط و فقط برای خداوند متعال « جلّ عزه » بکار می روند . و برای هیچ شخصی یا کس دیگر استفاده نمی شود و منحصر در ذات اوست مثل :
رب ، الله ، حیّ و رحمان کاربرد این صفات در خطابه ها و سخنان بزرگان دینی ( اهلبیت - علیهم السلام - ) فقط به منظور تمجید می باشد .
پایان درس اول

 

 

درس دوم: اخلاق در خطابه
عمل رمز موفقیت ( سعادت ) یا عامل سعادت

این حدیث شریف منقول از قول پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله -  مورد تأیید همه فرق اسلام است که فرمودند :
« انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی إن تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدی ابدا »
پس اسلام دارای دو ثقل گرانبها است که یکی قرآن و دیگری عترت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله -  است قرآن در بیان جامعی سه حلقه را برای سعادت و کامیابی بشر معرفی می کند :
1- حلقه اعتقادات   2- حلقه اخلاق   3- حلقه احکام عملیه یا احکام شرعی ( فقه )
عترت نیز که پیرو راستین بیان خداوند متعال ( قرآن ) می باشد این سه حلقه را به انسان ها گوشزد کرده اند . نمونه آن بیان کامل و خالی از نقص خطابه غدیر است که پیامبر - صلی الله علیه و آله -  در گفتار خود بیان می فرمایند :
1- حلقه اعتقادات    2- حلقه اخلاق    3- حلقه فقه
اخلاق حلقه واسط است . اصل اعتقادات اسلامی تنها در حکمت نظری خلاصه نمی شود بلکه ریشه و اساس آن حکمت عملی است چرا که امام صادق - علیه السلام - می فرمایند : تمام ایمان به عمل است .
پیامبر نیز در خطابه در فراز دوم پس از حمد الهی می فرمایند :
« و اقر له علی نفسی بالعبودیه و اشهد له بالربوبیه . »
چرا که به مردم نشان دهد ارتباط بین عبد و رب را که این رابطه به وسیله حلقه عبودیت به هم متصل می باشد . چرا که اگر انسان عبد بادش ، عجز و فقر را به خود در می یابد . عبودیت مقدمه پرواز است ( اشهد أن محمد عبده و رسوله ) پیامبر ابتدا عبد شد سپس رسول الله گردید . لذا آن اعتقادی مفید فایده می باشد که زمینه اعتقاد عملی را فراهم آورد و آن اخلاقی مفید است که مقدمه اخلاق عملی باشد و در متن احکام عملی ( فقه ) بدون عمل به آن ها دانستن بی فایده است . پس هر سه حلقه به اسلام حالت عملی پیدا می کند و باید این سه حلقه به صورت عملیاتی در اجتماع پیاده شود . اینجا لزوم تبلیغ بیشتر مشخص می شود . چرا که اهمیت تبلیغ در آن است که مبلغ پس از ارائه اعتقادات و مفاهیم نظری ، این اعتقادات و مفاهیم را به صورت کاربردی در اجتماع پیاده کند .
پس آن دسته از افراد که اعتقادات و اخلاق و احکام را در حالت قبلی و زبانی محدود می کنند در حقیقت از اسلام پوسته ای را گرفته و به کنه و مغز آن نرسیده اند چرا که امام علی - علیه السلام - در این حدیث شریف مراحل اسلام را به شیوه ای زیبا بیان فرموده اند :
« السلام هو التسلیم و التسلیم هو التصدیق و التصدیق هو الاداء و الاداء هو العمل ....یعنی اینکه الاسلام هو العمل پس باید اخلاق و اعتقادات و احکام به فرمایش حضرت عملیاتی شود تا مایع سعادت فردی و جمعی ما شود تا راه نجات را دریابیم . »

درس سوم: رابطه علم با تقوا

در دروس قبلی اشاره شد که پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - در خطابه غدیر تذکراتی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم مطرح فرمودند که در صفات غیر مستقیم با اشاره به صفات برجسته امیر المؤمنین - علیه السلام -  نتیجه می گیرند که چون ایشان امام هستند شما مأموم ، پس باید از امامتان در نکات اخلاقی پیروی و تبعیت کنید . یکی از برجسته ترین این تذکرات رابطه تقوا با علم است در جایی که می فرمایند :

« و کل علم علمت فقد احصیته فی امام المتقین ، هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند در جان من نوشته و من تمامی آن را در جان علی امام پرهیزگاران ضبط کرده ام    ( دانشی نبوده مگر اینکه به علی آموخته ام ) . »

 در این امیر المومنین با دو صفت معرفی شده اند یکی علم دیگری تقوا .


رابطه علم و تقوا نیز در سوره بقره آیه 282 عنوان شده است :

? واتقوا الله و یعلمکم الله ، اگر تقوا پیشه کنید خدا شما را آموزش می دهد . ?

پس : تقوا زمینه علم است و علم مقدمه تقوا است چرا که خداوند در جایی دیگر در قرآن مجید می فرماید :

? انما یخشی الله من عباده العلماءِ ? همانا فقط بندگان عالم از خداوند می ترسند .

پس دانش سبب خداترسی است . پس با یک نتیجه گیری منطقی با این دو آیه مشخص است که تقوا باعث نشو و نمای علم و علم نیز زمینه خداترسی است . پس این رابطه رابطه ی دو طرفی است . علم باعث ایجاد تقوی و تقوی زمینه علم بیشتر است .

هر چه علم بیشتر تقوا قوی تر ، و هرچه تقوای ما قوی تر و مستحکم تر و عالی تر ا. علمی که منتهی به تقوا و تقوای که منتهی به علم شوند به خداشناسی و پیغمبر شناسی خلاصه می شوند علمی که خدا ترسی     می آورد علمی است که به تقوا منتهی می شود و علمی است که به خداشناسی منتهی و به تذکر به قیامت منتهی می شود . علمی که وارد جرگه ی خداشناسی نشود هیچ وقت تقوا نمی آورد .

پیامبر در خطابه می فرمایند : تمام علوم را به امام متقین دادم . پس چون امام متقین بود یعنی سر سلسله ی همه متقیان بود ، من تمام علوم را به او دادم . چرا که تقوای زیاد او تحمل درک تمام علوم را به او داده بود . لذا نزول قرآن در شب قدر به صورت یک لحظه بود چرا که قرآن در .... معادل لقب نورانی پیامبر قرار گرفت و چون آن زمینه قبلی برای پیامبر فراهم بود ( تقوای شدید الهی ) خداوند توانست تمام قرآن را در یک لحظه بر قلب نازنین او نازل فرماید . مطلب بالاتر این که :

پیامبر - صلی الله علیه و آله -  در خطابه می فرمایند :

« من تمام علوم را در امیر المومنین - علیه السلام - احصاء کردم . »

احصاء یعنی شمردن و دانه دانه تحویل دادن .

یعنی حضرت علی - علیه السلام - تنها فرمول ها را بلد نیستند بلکه به ریزه کاری های علوم نیز آگاهند .

اینجاست که به این حقیقت پی می بریم که تنها وجودی که جرأت داشتند که این مطلب را عنوان کنند ، فقط شخص شریف ایشان است که فرمودند :

« سَلونی قبل أن تفقدونی ..........

تا مرا از دست نداده اید از من سوال کنید ( و مجهولات خود را با وجود من به معلوم مبدل کنید ) که به خدا والله من به راه های آسمان از طرق زمین آگاه ترم ....... »

چرا که علم او علمی بود که از طریق پیامبر - صلی الله علیه و آله - به صورت ریز به ریز در ایشان احصاء شده بود که خطابه غدیر به ظرافت این مطلب را عنوان می کنند .

نتیجه : اگر امیرالمومنین امام المتقین است  پس باید از او پیروی شود تذکر غیر مستقیم پیامبر - صلی الله علیه و آله - این است که اگر می خواهی در چتر و حمایت امامت و ولایت باشی ، باید در زمره با تقوایان باشی چون او امام المتقین است .

 

درس چهارم : امام ، هدایتگر عامل

گفته شد که پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله -  در اجتماع 70 - 130 هزار نفری غدیر خلیفه و جانشین خود را به عنوان سمبل - الگو و اصطلاحاً امام معرفی می فرمایند .
چرا که امام به معنی تراز است که ناصافی ها را نشان می دهد . در یکی از فرازهای خطابه صفحه 72 جمله جالبی وجود دارد :
« فهو الذی یهدی الی الحق و یعمل به و یزهق الباطل و ینهی عنه »
پیامبر در این قسمت هم حق و هم باطل را مورد تأکید قرار می دهند .
در این عبارت این جملات را نتیجه می شود که علی - علیه السلام - مجسمه ی صراط المستقیم است و یک راه بیشتر نیست و کوتاه ترین و ..... راه است . صد در صد حق و باطل مورد شناسایی حضرت است . شناخت حق و باطل خود از عمل کردن آن مهمتر است زیرا اگر کسی حق و باطل را نشناسد چگونه می خواهد به آن ها عمل کند . پس نتیجه می گیریم شناخت حق و باطل از طریق شناخت امام است .
« من مات و لم یعرف امام زمان مات میتة الجاهلیة »
پس ، اگر کسی امامش را بشناسد یعنی حق را شناخته . امام حق است و بعد از آن باطل .
« فإذا بعد الحق ان الضلال ( بعد از حق جز گمراهی نیست ) »
هنگامی که امام شناخته شد ( یعنی حق شناخته شد ) پس باید به آن عمل کرد ( دستورات امام ) و پس از شناخت باطل ، باید از آن دوری گزید . امام هم حق را می شناسد و اول عامل است و هم باطل را می شناسد و اول از آن است .
نتیجه : پیامبر با این تذکر غیر مستقیم این مطلب را عنوان کردند که ابتدا حق را باید شناخت ( امام ) به دستورات او عمل کرد و باطل را نیز شناخته و از او دور می کنیم و همواره این صفت حق شناسی را و عمل به آن را سر لوحه ی خود قرار داده که حق را بشناسیم و به آن عمل کنیم و پس از شناخت باطل از آن دوری  می کنیم .

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فراز 16
درس پنجم - خوف و رجاء
پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله -در خطابه غدیر پس از حمد الهی ، ابراز بندگی و اطاعت از او، بطور غیر مستقیم نحوه بندگی را به مردم آموزش میدهند . در آنجا که می فرماید : " الحمد لله رب العالمین ، الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَ یَحْمَدَهُ أَحْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الشِدَّةِ وَ الرَّخَاءِ  ... أَسْمَعُ أَمْرَهُ وَ أُطِیع‏ ".
فرمان خدا را می شنوم و پیروی و اطاعت میکنم. "وَ أُبَادِرُ إِلَى کُلِّ مَا یَرْضَاه‏". می دوم و پیشی میگیرم برای رسیدن بآنچه که مورد رضایت خداست. " وَ أَسْتَسْلِمُ لِقَضَائِه‏". و خودم را تسلیم و در اختیار حکم خدا قرار میدهم . چرا پیامبر فرمان خدا را شنیده و تسلیم او امر اوست ؟ به خاطر آنکه : " رَغْبَةً فِی طَاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِه‏". به خاطر میل شدیدی که به اطاعت خدا دادم و بخاطر ترس از عقوبتش .
حال این سئوال برای ما مطرح است که چطور پیامبر ، اینچنین در مقابل خدا احساس بندگی و تذلل می نماید و با وجود این شرایط برای پیامبر ، وظیفه ما در مقابل خداوند چیست ؟ پیامبری که مقام عصمت کبری دارد و اشرف مخلوقات است ، می ترسد ولی ما! در حقیقت پیامبر با بیان این عبارات ، قصد دارند تا مستمعین را با وظائف خود آگاه کنند . پیامبر با این که معصوم و اول شخص عالم خلقت است ، به بندگی خداوند اعتراف و افتخار می کند و در مقابل خداوند (اگر خدا عدد فرض شود) خود را صفر میداند . پس ،از عقوبت او می هراسد و به رحمت او امیدوار است .در حقییقت پیامبر با 2 بال اخلاقی خوف ورجاء حرکت می کند . همواره نوری از امید و نوری از ترس در دل او وجود دارد، زیرا  "لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذِی لَا یُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَ لَا یُخَاف جَوْرُهُ  ". او خدایی است که هیچکس از مکرش در امان نیست ، که مکر او برای عدالتش می باشد ومکر افراد بر اساس دروغ و بی عدالتی است  و ضمن اینکه ازحیله  خدا  در امان نیستم ولی از وجودش نمی هراسم ، زیرا خدا جوروتنم ندارد و از مکر خدا بخاطر شدت عدالتش بیمناکم .
پس پیامبراکرم - صلی الله علیه و آله وسلم- با وجود اینکه اشرف مخلوقات است، فرمان خدا را می شنود ، اطاعت کرده و  تسلیم می شود، زیرا می خواهد خدا را اطاعت کرده و از عقوبت او می هراسد . علت ترس از عقوبت خدا را نیز عدم ایمنی از حیله خدا می داند ، که آن حیله فونداسیونی از شدت عدالت خدا دارد .
" ُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین‏ " (آل عمران : 54 ) خدا بالاترین حیله گران است . مانند کسانی که نقشه های شوم برای انداء و اذیت دیگران ریخته و خداوند تمام نقشه های آنها را نقش بر آب می کند و تمام آنها را از بین می برد . این مطلب را باید هموراه توجه داشت ؛آنچه موجب خدا ترسی می شود ، مکتب اهلبیت و پناه به قرآن و روایات است .والا خواندن قواعد فلسفی و عرفانهای بشری موجب خدا بر کسی و تعالی بشر نمی شود .

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ